شهید مهربانی | از کفش هایی که به دست یتیمان می رسید
خاطره ای شنیدنی از خواهر شهید
سکینه رحیمی پور خواهر "شهید داود رحیمی پور" در قالب خاطره ای ازاین شهید دلاور اینگونه می گوید:«شهید پسر پاک و بسیار خوبی بود.همیشه از ما در مورد اقوام جویا میشد و اگر کسی را که می دید و نمی شناخت سوال می کرد که نسبتشان با ما چیست؟همچنین از ما می پرسید به چه دلیل شما به اقوام سر نمی زنید؟ به بچه های یتیم علاقه داشت.آن زمان ما مغازه کفش فروشی داشتیم،ایشان برای دوستان یتیمش از مغازه کفش می برد. روزی از مدرسه به خانه آمد،دیدم لباس و کافشنش نیست،پرسیدم چه شده؟ ایشان گفت:«شخصی را دیدم که لباسش پاره بود و من لباسم را در آوردم و به ایشان دادم» شهید، زمانی که میخواست به سربازی برود،برای ثبت نام مدارکش را برد و بعد از ثبت نام مدارکش را توسط سربازی به ما برگرداندند. آن سرباز که مدارک را آورده بود به پدرم به شوخی گفت:«مردم پول می دهند تا به سربازی نروند،اما فرزند شما پول می دهد تا به سربازی برود. شهید خطاب به پدر فرمود:«پدر جان من سربازی می روم تا بیایم و به شما کمک کنم.ایشان حتی زمانی که به جنگ رفته بود هم به فکر پدر و مادرش بود.حتی مقداری پول در مفاتیح برای ما کنار گذاشته بود.ایشان همیشه در معرفت و اخلاق برای دانش آموزان آنجا الگو بود.»
منبع:فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان،پرونده فرهنگی شهید